loading...
بکس تیم|سایت تفریحی|آشپزی|جک و اس ام اس| آمنوزش و ..
آخرین ارسال های انجمن
Tak_Rank بازدید : 5985 یکشنبه 23 فروردین 1394 نظرات (0)

خلاصه قسمت آخر سریال ترکیه ای کارادایی

بقیه در ادامه مطلب...

سریال کارادایی در سال 2013 توسط کمپانی معروف ترک با نام ay yapim ساخته و در شبکه atv ترکیه در حال پخش می باشد . در این سریال زیبا بازیگران معروف ترک نظیر کنان ایمیرزاعلو , برگزار کورل , میلکه یالوا و … ایفای نقش می کنند .

Mahir ماهر با بازی فوق العاده زیبای (Imirzalioglu) – مرد جوان و خوش تیپ است.او در یک کارگاه تعمیر کفش کار می کند و یک زندگی طبقه متوسط و راحتی را دارد . او زندگی شادی با خانواده خود دارد،او با Nazif Kara پدر ماهر(Cetin Tekindor)، مادر، دو خواهر و یک برادر زندگی می کند. در روز درگیری خود با Ayten با بازی (Yalova Melike)، زندگی شاد و خرم و بی دغدغه او تبدیل به جهنم می شود.
پدرش ، نظیف کارا برای قتل مقصر شناخته می شود.نظیف کارا به قتل یک قاضی سرشناس به اعدام محکوم شده واعدام او پس از حکم دادگاه اجرا خواهد بود. شاهدان نظیف کارا را بر روی صحنه قتل با سلاح قتل در دست دیدند.ماهر هرگز باور نمی کند که پدرش مجرم است.ماهر برای اثبات بی گناهی پدرش تلاش می کند و می خواهد آزادی را به او برگرداند.با این حال، پیدا کردن هر گونه شواهد برای نجات پدر برای او بیش از حد سخت خواهد بود.

بنابراین، ماهر از خود ، زندگی خود، و عشق خود چشم پوشی می کند. او نقشه ای طراحی می کند تا با قضات اجرای حکم اعدام پدرش همکار شود .با این روش ،او قصد دارد در این مورد جزئیات بیشتر را بررسی کند و راهی برای پیدا کردن قاتل واقعی. او یک هویت جدید با عنوان صالح برای خود درست می کند ، که یک دستیار برای قاضی هست. او به کار با قاضی Feride با بازی Berguzar Korel مشغول می شود که به طور کلی قاضی اعظم برای پرونده محاکمه نظیف کارا است. Feride یک زن جوان و زیبا که از یک خانواده ثروتمند هست. او در کار خود بسیار موفق است.و ماهر کارا با نام مستعار صالح سعی می کند با ارتباط های نزدیک با فریده پی به اسرار این پرونده ببرد تا شاید پدر خود را از این اتهام تبرئه کند.

اورهان به یک خوراکی برمی گرده اما خبری از نظیف کوچولو نیست هر چی او را صدا می زند به نتیجه ای نمی رسد. ماهور و فریده دست تو دست و عشقولانه از کافه می ایند بیرون. ایتن و نظیف هم انها را میبیند ایتن می گوید میبینی نظیف خان که ماهور با من چی کار می کند می خواهد به نزد انها برود که نظیف خان جلوی او را می گیرد و می گوید من بعدا با ماهور حرف می زنم. ایتن غش می کند و در واقع خودش را به غش می زند.یاسین جواب نامه عاشقانه سوگل را می دهد می گوید که واقعا از خواندن نامه عاشقانه تو منتقلب شدم تو به من گفتی که این نامه را در تاریکی نوشتی اما من باید بگویم که همه زندگی من در تاریکی خلاصه می شود اسم تو به معنای اخرین گل است اسم اورجینال خواهر ماهور سونگل است که یعنی اخرین گل. و می دانی که گل ها به روشنایی احتیاج دارند و در تاریکی پژمرده می شوند ایا تو حاضری با همه این سختی ها و تاریکی ها در کنار من بمانی و عاشقم باشی؟
اورهان که نظیف کوچولو را پیدا نمی کنه پیش بوراک می ره و او هم فکر می کنه که احمد بچه را به خاطر قرضهای او گروگان گرفته برای کمک نزد نژدت می رود. نژدت می گوید که کار او نیست او با زنها و بچه ها کاری ندارد.
سوگل به یاسین جواب می دهد که اگر تو دست های من را بگیری من از تاریکی نمی ترسم و شکوفه ها در تاریکی هم جوانه می زنند و من باتو از هیچ چیزی نمی ترسم و به عشقمان تکیه می کنم.
ماهور و فریده به در خانه زنی به نام نیهان می روند او معشوقه قاضی سلیمان بود ه است و یک دختر به نام گل پری دارد. دختر می گوید که مادرش سر کار است فریده می گوید من قاضی پرونده قاضی سلیمان هستم اسمم فریده شاداغلو هست حتما به مادرت بگو که با او کار واجبی دارم. ماهور می گوید اگر به دادگاه نیامد چی که فریده می گوید برای او یک دادخواست رسمی می فرستم و مجبور است بیاید. فریده گرفته است و به ماهور می گوید که من مطمئن هستم که این دختر دختر قاضی سلیمان است خیلی شبیه او بود چطور لاله خانم این همه سال متوجه این خیانت قاضی سلیمان نشده است گاهی ظاهر ادمها ان چیزی نیست که نشان می دهد.
اورهان مردی را که قبل از دزدیده شدن نظیف کوچولو دیده بود را می شناسد و از نژدت می خواهد که به او یک اسلحه بدهد. عثمان پنهانی حرف های ایبو و نژدت را می شنود و می فهمد او در دزدیده شدن نظیف دست دارد. نژدت به محض اینکه می فهمد اورهان چهره ان مرد را شناسایی کرده است مردی که جز افرادش بود و نظیف را دزدیده بود را می کشد.
دادستان دیگری به پرونده امده که نامش حسین است و جای تورگات را گرفته او می گوید به نظر من نظیف کارا قاتل است و ماهور عصبی می شود اصلا با این مرد کنار نمی اید فریده می گوید به نظر من تورگات بهتر از این مرد بود. فریده با ماهور راجع پرونده مردی حرف می زند که همسرش مرده و او نمی داند که این قتل بوده یا یک تصادف.
به ماهور خبر می دهد که پدرش منتظر اوست. پدرش می گوید امروز صبح تو را با فریده دیدم ماهور من فکر نمی کردم تو را چوری بزرگ کرده باشم که برای ازادی من از احساسات یک زن سو استفاده کنی. ماهور می گوید من عاشق فریده شده ام او من را با یک اسم دیگر می شناسد اما احساسات من به او واقعی است. ماهور و نظیف , بوراک را می بینند بوراک اعتراف می کند که قمار کرده و باخته و در ازای پول قمار نظیف کوچولو را دزدیده اند. اورهان برادر کسی که نظیف را دزدیده می شناسد او در یک کافه کار می کند و اورهان به سراغ او می رود. ماهور و نظیف به اداره پلیس می روند و اطلاع می دهند که نظیف کوچولو دزدیده شده است.
تورگات به دیدن نیهان خانم می رود و می گوید که شما این همه سال با قاضی زندگی کردید و می دانستید که او متاهل است نیهان می گوید که سلیمان من را برای زندگی اش انتخاب کرده بود روز حادثه به دیدن او رفتم و خبر دادم که دخترش بورسیه گرفته است و سلیمان خیلی خوشحال شد. تورگات می پرسد که تو نظیف کارا را می شناسی که نیهان می گوید او قاتل سلیمان است. تورگات می گوید از ارتباط قبلی این دو خبر داشتی که نیهان اظهار بی اطلاعی می کند. تورگات با لاله زن رسمی سلیمان حرف می زند و او نمی خواهد قضیه زن دوم علنی شود. تورگات می گوید که یک زن هست که می خواهد از نظیف کارا انتقام بگیرد او در گذشته برادرش را کشته است منظورش زن سابق نظیف است.
اورهان در درگیری با دزدان نظیف سه تا تیر می خورد و ماهور او را به بیمارستان می رساند و می گوید تو پسر شجاعی هستی. یاسین که عثمان را می بیند که هم کلاسی سوگل است قاطی می کند و می فهمد که ماهور او را می شناسد. یاسین می گوید اگر دزدی کار کسانی که بوراک با انها قمار نکرده نیست پس دزدان یا پول می خواهند یا چیز دیگری بهتر است یکی در خانه باشد تا جواب تلفن دزدها را بدهد نظیف کارا به خانه می رود و متظر تلفن دزدان می ماند. ماهور و یاسین عثمان را دوره می کنند و می گوید که تو به ما اطلاع دادی که اورهان تیر خورده پس تو می دانی که نظیف کجاست زود باش بگو اسلحه را روی سر عثمان می گذارند نژدت عصبی می شود و میگوید او برادر من است شما حق ندارید با او این رفتار را داشته باشید. تلفن به صدا در می اید نظیف گوشی را برمی دارد به او می گویند که ما نوه ات را دزدیده ایم ما تو را می خواهیم باید روز دوشنبه به اینجا بیایی و این قسمت پایان می یابد.

خلاصه قسمت 77 اورجینال کارادایی بخش اول

فریده حسابی شوکه شده و شب را پیش سونا می ره سونا می گه چی شده فریده تو اصلا حرف نمی زنی و حتی یک قطره اشک هم نریختی فریده می گه من خشم را در چشمان ماهور دیدم اون داره همه چیز را در راه این خشم می گذاره من باید برم و پیداش کنم من نباید بگذارم که اون با خودش این کار را بکنه. از طرفی جنید که به دلیل کتک های ماهور به بیمارستان برده شده بوده ناپدید شده و همه فکر می کنند که کار ماهور بوده است دادستان عدنان با محمت صحبت می کنه و می گه جنید ناپدید شده و همه فکر می کنند که کار ماهور بوده باید او را پیدا کنیم و ازش بازجویی کنیم. کریمه فهمیده که دستور قتل ماهور را کریمه داده بوده می خواهد بره و همه چیز را به فریده بگه که محمت می رسه او را سوار ماشین می کنه و می بره جایی مردی را به همراه زن و فرزندش به او نشان می دهد و می گوید که این مرد جهان پسر توست و اینها هم خانواده اش هستند کریمه شوکه می شود و می گوید اگر در رابطه با این چیزها به فریده و ماهور حرفی بزنی پایان خونینی برای اینها رقم می زنی.یاسین که می فهمه که به ماهور تهمت این را زده اند که جنید را دزیده ماهور را برای ادای توضیحات به اداره پلیس می برد. از طرفی سودا و ایتن هر دو برای دیدن نژدت به زندان می روند سودا از لحاظ مذهبی زن نژدت شده اما از لحاظ قانونی نمی تواند چون ایتن همسر قانونی نژدت است رییس جدید زندان سختگیر است و اجازه ملاقات به سودا نمی دهد سودا به ایتن می گوید که به نژدت بگو که چقدر نگرانش بودم. نژدت می فهمد که به سودا اجازه ملاقات ندادند و خیلی عصبی می شود. ایتن به دیدن نژدت می رود و ادای زنهای بی گناه و عاشق شوهرش را در می اورد و می گوید که خیلی نگران اوست این ایتن خانم برای زمین زدن نژدت گویا نقشه ها دارد. بوراک هم همش نوشیدنی می خورد که اورهان او را پیدا می کند و نزد خودش می برد. این اورهان چه علاقه ای به این بوراک داره واقعا من موندم. داستان دوباره به محمت و کریمه برمی گردد در فلش بک نشان می دهد که کریمه خانم از مردی به نام کمال باردار بوده محمت به او پیشنهاد ازدواج می دهد و می گوید به اروپا میرویم و وقتی بچه به دنیا امد من او را به فرزندی قبول می کنم. داستان به زمان حال برمی گردد محمت می گوید که من نمی توانستم بچه ان کمال عوضی را بزرگ کنم به همین خاطر به تو گفتم که بچه موقع تولد مرده بود الان مردی که اینجا می بینی فرزند توست و ببین کریمه خانم اگر بخواهی حرفی به ماهور و فریده بزنی پسری که یک بار جانش را بخشیدم خواهد مرد. کمال دستیار یاسین می گوید که وسایل جنید را نزدیک اب پیدا کرده اند. او می رود و این شواهد را به عدنان نشان می دهد و او شوکه می شود. در یک فلش بک نشان می دهد که جنید از ماهور خواسته بود که او را نجات دهد و در مقابل او هم هرچیزی که می داند به ماهور بگوید پس ممکن است ماهور در گم شدن جنید دست داشته باشد. ماهور به بازداشتگاه برده می رود و فریده برای ملاقات او از دادستان عدنان اجازه می گیرد و به دیدن ماهور می رود.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما سایت خوبه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 391
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 83
  • باردید دیروز : 60
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 380
  • بازدید ماه : 380
  • بازدید سال : 35,397
  • بازدید کلی : 201,400
  • کدهای اختصاصی
    بکس تیم,سایت تفریحی,سایت تفریحی و سرگرمی,بهترین سایت تفریحی,بروزترین سایت تفریحی و سرگرمی,آموزش,آشپزی,جک,اس ام اس